با صدای تو همهی کتابها خوباند. تو که میخوانیشان، آنطور لم داده به دیوار و من تکیه داده روی سینهی ی تو، جوری که صدایت را از پوستت، از توی بدنت بشنوم. گوشم را بچسبانم بهت و صدایت حتی بمتر بشود. پرفورمنس اختصاصی تو برای من، اینطوری که هر جمله را با لحن خودش ادا کنی و من چشمهام بسته باشد، دستت لای موها و روی شقیقهام تکان بخورد و برای من بخوانی « تو بعدا مرا پیدا خواهی کرد، مگر نه؟! پیدایم خواهی کرد؟! » میرا / کریستوفر فرانک پیدایم خواهی منبع
درباره این سایت